عشق ودیعهای الهی است که در وجود انسان نهاد شده و با ذات فطری وی عجین گشته و باعث میشود پیوسته به دنبال معشوق حقیقی باشد. در تمام مکاتب عرفانی، عشق رکنی است که بنیاد هستی بر آن بنا شده است.
عشق دلیل آفرینش و متعلق به همه پدیدههای آن است. تلاشی که برای رسیدن به اوج هر کیفیتی در عوامل طبیعت موجود است، سببی جز عشق ندارد. هر موجودی، حتی دانهای کوچک و ناچیز، در لحظه پدید آمدن ناقص است و میکوشد تا در جهان هستی به تکامل برسد.
بهطور کلی، در بیشتر اشعار عاشقانه به دو نوع معشوق برمیخوریم: یکی هر انسان وارسته که صورت عشق ابد است در قالب انسانی و معشوق؛ دیگری حضرت حق است که معشوق واصلان به حق است که نقش واسطهگری را ایفا میکند و راهنمای جان عاشق به معشوق است.